اشکان اینا شنبه صبح رفتن سمت کرج
ولی خب بخاطر امتحانا و استرس نشد خاطره ی اون دو روزو بنویسم ...
کامنتای پست قبلو خوندم و تایید کردم :)
الان بنده یک عدد آرزوی خسته هستم
اوووووووووووف با هزار بدبختی و استرس این دو روز امتحانم تموم شد!
چند روز بود هی میگفتم کی میشه بشه یکشنبه شب و من راحت شده باشم
دو روزه اشتهام در حد صفر شده از شدت استرس!!
اگه بخوام کلا در مورد امتحان بگم باید بگم که به غلط کردن افتادم!!!
یعنی پیشنهاد میکنم هیچکس رشته مقدماتی نره!
شنبه که امتحان اصلاح و ابرو تخصصی بود ... مثل این خل مشنگا یکی رو بردم که پرمووووو بود و ابروهاش کامل دراومده بود!! 2 ماه بیشتر بود نه اصلاح کرده بود نه ابرو برداشته بود!!!
بعد بقیه بچه ها مدلاشون تمیزه تمیز بود و حتی زیر ابرو نداشتن!! بعد سر آزمونگره کلاه گذاشتن!!
اوله اول اومدن موچینو دست گرفتن و الکی به ابرو ور رفتن که یعنی آره داریم زیر ابرو برمیداریم!! بعد که آزمونگره اومد پرسید ابروهاش؟؟ گفت همون اول برداشتم!!!
یعنی واقعا ساده تر از من هیچکس نیس!!!
البته آزمونگره که خر نیس،فهمید بالاخره ... بعد برای اینکه عدالتو رعایت کنه گفت که من دیگه وکس کامل نکنم،یکم وکس کردم نگاه کرد و گفت بسه!
یا بعد داشتم ابرو نازکمو برمیداشتم هی بچه ها میگفتن آرزو بسه نمره تو داده
من میگفتم وا کی داد!! من که هنوز ابروهاشو برنداشتم
بعد رفتم ازش پرسیدم نمره ابرو نازکمو دادید؟؟ گفت آره نمرتو دادم!!
خخخخخخ دیگه دیده بود سر اولی خیلی زحمت کشیدم اینجوری کرد
باید طراحی ابرو هم میکردم که ازم نخواست!
خلاصه این از امتحان اولی که به خوبی و خوشی تموم شد
و اما امتحان دومی که امروز بود ... اوووووووووووف کلی استرس و اضطراب داشتم!!
ساعت 8 رفتیم محل آزمون،خوبیش این بود که همه ی بچه ها باهم بودیم و دلمون به هم گرم بود
واااااااای یعنی آزمونگره انقدر سخت گیر بود که حد نداشت!!
ما فکرمیکردیم حالا میگه بعضی کارا رو انجام بدیم و مثلا مانیکور،ویتامینه،براشینگ و ... رو نمیخواد
آخه اصل کار مش + کوتاهی + شینیون و آرایش هست
ولی همه کار خواست،خیلیم بداخلاق بود!!
من اولین نفر بودم که مش رو درآوردم و دکلره زدم ... سریع موهاش به پایه رسید!
بعد رفتم نشون دادم گفت بشور و رنساژ بزن
رفتم شستم و اومدم واریاسیون،اکسیدان و رنگ قاطی کردم و زدم به موهاش که از کلاه درآورده بودم
یهو دیدم موهاش از بلوند به قهوه ای تغییر رنگ داد!!
حالا جو امتحان بود،هولم کرده بودم دیگه هی رعنا گفت وای آرزو چرا رنگش اینجوری شد و خلاصه من داشتم سکته میکردم!! گفتم الان مش صفر میشم!!
نرگس هی گفت نترس خوبه و ... بعد دید من رنگم مثل چی پریده گفت یواشکی یه زنگ به آزیتا بزن ببین میگه چیکار کن!
رفتم یه جایی دور از چشم آزمونگره و زنگ زدم به آزیتا گفتم موها قهوه ای شده،چیکار کنم؟؟
گفت احتمالا واریاسیون زیاد زدی،سریع بشور! دیگه تندی قط کردم و سرشو شستم
موها رو از کلاه درآوردم و رفتم نشون دادم،گفتم میخوام رنگم به همین مش بزنم
گفت برو رنگ بزن بعد بیا تا نمره تو بدم دیگه رنگ زدم و بعد رفتم نشون دادم و نمره گرفتم
از مشم خیلی راضی بودم،خیلی قشنگ شد
بعد دیدم همه ی بچه ها این رنگی میشد!! من الکی ترسیده بودم!
بعد رفتم سر مدل کوتاهی،گفت مصری بزن!!!!
حالا من اصلا تا حالا مدل مصری نزدم،آخه هرکی میاد آرایشگاه مدل خرد میخواد،دیگه کسی که مصری نمیزنه!!
هیچی دیگه برای اولین بار مصری زدم! به نرگس گفتم اندازه جلوشم مثل پشتشه دیگه؟؟
گفت نه کوتاه تر کن،گفتم مطمئنی؟؟ گفت آره من چند بار مصری زدم میدونم
خلاصه من موهای جلو رو کوتاه تر از پشت زدم و وقتی عزراییل ( آزمونگر ) اومد دید گفت این چه نوع مصری ایه؟!
باید جلو و پشت یه اندازه باشه! یعنی در حد انفجار عصبانی بودم!! کاش از نرگس نپرسیده بودم
گفت بهت ارفاق میکنم،برو مدل گرد بزن تا نمره بهت بدم
منم که قاطی بودم،بیخیال کوتاهی شدم و رفتم سر یه کار دیگه تا اعصابم بیاد سرجاش
همه کارا رو کامل میخواست،مثلا میگفت کامل براشینگ کنید بیارید من ببینم!!!
یا حتی ویتامینه رو خواست!!
خیییییییلی سخت گیر بود
از آرایش عروسمم راضی بودم،دستم نلرزید و خط چشم بالا و پایین رو خوب کشیدم
شینیونم که چند بار گفتم من ضعیفم ولی نسبت به مریم که آزیتا برای شینیون خیلی روش حساب میکرد و هی میزدش تو سر ما،شینیونم بهتر شد!!
یعنی مریم گند زد با شینیون زدنش! در حدی خراب کرد که دم به گریه بود!!
بعد بچه های دیگه از آموزشگاه های دیگه اومدن شینیون منو دیدن گفتن چه خوب زدی!! در صورتی که خودم راضی نبودم!
این عزراییلم هی صدا میزد خانوم ح زود باش عقبی!! ( منو میگفت )
دلم میخواست با یه چکش بزنم تو سرش و بگم آخه بزغاله چطوری این همه کارو انجام بدیم!!
آخه باید آرایشو که انجام دادم میرفتم نشونش میدادم و نمره میگرفتم بعد میرفتم سر شینیون
ولی من اینکارو نکردم و گفتم هردو رو باهم نشون میدم دیگه
برای همین هی میگفت خانوم ح زود باش عقبی! البته اسم بقیه بچه ها رو هم صدا میزدن ولی اونا عین خیالشونم نبود!!
کوتاهیو گفت چیکار میکنی؟مدل گرد میزنی؟؟ گفتم نه همون مصری که زدم نمرمو بده ( حال نداشتم )
یه ریزم میگفت خانوما زود باشید من تا 2 بیشتر نمی مونم!!
منشی آموزشگاهم هی ساعتو اعلام میکرد!!!
یعنی همش استرس وارد میکردن
خخخخخخخخخخ مدلامم خیلی کمکم کردن
مثلا هی میزمو تمیز میکردن و وسایل اضافی رو برمیداشتن ( تمیزی 5 نمره داشت! )
یا مثلا کاسه رنگ و ... رو برام میشستن،کلا خوب بودن،هوامو داشتن
ولی پدرمون در اومد
یعنی چند بار گفتیم بریم از امتحان انصراف بدیم و بریم! در این حد بد بود!
الهه ( مدل عروسم ) هی گفت بیخود این همه کارو انجام دادی من نمیذارم بری،باید بمونی
یعنی شاید اگه الهه نبود من انصراف داده بودم از امتحان
ویتامینه رو باز رو موهای مدل مشم انجام دادم ... فر رو رو سر مامان انجام دادم
ناخنای الهه کوتاه بود،به عزراییل گفتم ناخناش کوتاهه،مانیکورو رو کی انجام بدم؟؟
ناخنامو نشون دادم گفتم رو دست خودم انجام بدم؟؟ گفت آره برو انجام بده و بعد لاک بزن بیا ببینم
دوتا ناخنامو مانیکور کردم و لاک زدم رفتم نشون دادم
خلاصه مثل خــــــــــــر کار کردم!!
طرفای 2 بود آزیتا زنگید بهم ببینه چه خبره
گفتم تموم شده و میخوایم بریم خونه ... گفتم هی گفت من تا 2 بیشتر نیستم و ...
گفت باید تا 4 میموند ... دیگه گفتم خیلی سخت گیر بود و همه کار ازمون خواست
گفت چه سخت گیر بوده و ...
آآآآخیش بالاخره شد یکشنبه شب و من راحت شدم