روزانه نویسی

خبر خاصی که نیس ولی گفتم یکم روزمره نویسی کنم و از این روزا و اتفاقاتش بنویسم!  

ادامه بدون رمــ ـــز ... 

امکان درج نظر جدید وجود ندارد ...

سه پست اخیر مربوط میشد به گذشته،گفتم یه پست بذارم و بیام در زمان حال! 

این روزا همش مشغول خونه تکونی ام 

یکمم مریض و بیحالم ... یکمم بی حوصله ...

یکمم خر شدم!  

وووووووو کاش زود این خونه تکونی تموم بشه بره! خیلی دوس دارم فردا دیگه تموم کنم و فقط بمونه جارو و گردگیری ... امیدوارم بتونم تمومش کنم و راحت بشم  

امسال با یه شور و ذوقی خونه تکونی میکنم 

مثلا هی تو دلم میگم اینجا رو حسابی تمیز کنم و برق بندازم قراره بعد عید مامان اشکان بیاد خونمون :))) 

یا مثلا تا الان حدودا 60 تومن خرده ریز خریدم برای خونه! دوس دارم بعضی چیزا رو نو کنم 

انقدرم برای خرید این خرده ریزا ذوق کردم که نگوووو 

مثلا یه سطل آشغال برای حموم خریدم،یه سطل آشغال قشنگ برای تو آشپزخونه،جامایع خریدم،یه سفره خوشگل دو نفره،پلاستیکم برای روی سنگای کابینت خریدم که عوضشون کنیم و نو بشن و شیک 

طرح پلاستیکی که خریدم خیلی شیک و قشنگه ...

دیگه هی گفتم پرده ها رو دادن بیرون خشکشویی ...

آخه ما 3 ساله این پرده ها رو خریده بودیم و نشسته بودیم!! آسترش که هیچی اون زیره پیدا نبود! حریرشم سفید نیس که سریع کثیف بشه،اون یکی هم که قهوه ای سوخته بود 

دیگه اینطور بود که ما 3 سال این پرده ها رو نشسته بودیم!! 

امسال دیگه واقعا کثیف شده بود و مشخص بود 

هی گفتیم خودمون بشوریم؟یا بدیم بیرون؟؟ 

بعد از اندکی فکر گفتم حالا یهو میندازیم تو ماشین لباسشویی و خراب میشه!  

این شد که دادیم خشکشویی! ولی اندازه پول قالیشویی ازمون پول گرفت!! 

یعنی 210 هزار تومن پول خشکشویی و اینکه نصاب اومد دوباره نصب کرد شد!! 

خیلی گرون شد!  

دیگه اینکه ما قصد داریم عید بگیریم ... بعد دو سه روز پیش رفتم بیرون مهین خانومو دیدم 

حرف خونه تکونی و عیددیدنی شد گفت ما که عید نمی گیریم بالاخره زشته عید بگیریم!! 

بعد من گفتم ما شاید عید بگیریم،یعنی فقط شبای عید میریم دوره با فامیل مامان 

گفت واااای نه زشته،ما که عید نمی گیریم!! 

اینا کلا دنبال بهونه ن که عیدی نبرن،عید نگیرن!!  

شدیدا عزاداره این بشر!!

دیروز عمه و کورش اومدن خونمون بعد عمه م گفت عید بگیرید،آرایشگاه برید،مو رنگ کنید و ... 

از نظر ما هیچ اشکالی نداره 

خب وقتی خود صاحب عزا میگه عید بگیرید،چرا نگیریم؟؟ اصلا مگه قراره بزنیمو برقصیم؟؟  

چه حرفایی میزنه این مهین!! 

بیخیالش،خون خودمو کثیف نکنم خخخخخخخخ

ووووویی برای خوب و نرمال شدن من دعا کنید! :| 

دوس دارم بشم همون آرزوی شاد و شنگول و پرانرژی ...

همون آرزوی گرم و عاشق ... 

تو روح هرچی تغییرات هورمونیه