زنــ ــدگــ ــی مــ ــن

وبلاگ اول بنده arezoo127.blogfa.com اینجا فعالم و در خدمت شما :)

زنــ ــدگــ ــی مــ ــن

وبلاگ اول بنده arezoo127.blogfa.com اینجا فعالم و در خدمت شما :)

آهنگای پر خاطره

 

اومــ ــدی ای مهربــونم

شــ ــدی آروم جــ ــونم

شــ ــدی قصه ی شــبونــ ــم

واســ ــه زندگی بهــ ــونم

با تــ ــــو زندگی تــ ــرانه س

یه رمــ ــان عاشــ ــقانه س

خنــ ــده های از ته دل

با تــ ــو اتفاق ســ ــاده س

چشممو رو دنــ ــیا بستم

از همــه به جــ ــز تو خستم

از خــ ــماری چشاته

که همــ ــیشه با تـــ ــو مستم

ادامه بدون رمـــ ــز ...

 امکان درج نظر جدید وجود ندارد ... 

 

 

پنج شنبه با مامان و شبنم خدافظی کردیم،از زیر قرآن رد شدیم،شبنم پشت سرمون آب ریخت و با آژانس راهی ترمینال کرج شدیم 

همیشه اشکان و دوستاش وقتی میومدن اصفهان این موقع های شب میرفتن ترمینال و راهی اصفهان میشدن ...

برای همین برام جالب بود ... یاد اون دوران افتادم :)) 

خدا رو شکر بخاطر داشتن این روزای خوب 

سوار اتوبوس شدیم و اشکان خان سریع خوابش برد!! 

حالا من هی وول میخوردم و هردفعه یه چرت میزدم ولی در کل همش در حال وول خوردن بودم!! 

بعدم که حسابی سردم شده بود،از طرفی ام اشکان خواب بود! حوصلم سررفته بود 

بیدارش کردم گفتم تو که همش خوابی،حوصلم سر رفت ... سردمه،دارم می لرزم 

فقط نگاه کرد!! گفتم فهمیدی چی گفتم؟؟ 

گفت آره 

گفتم چی گفتم؟؟ 

گفتی سردته ... و یهو از هوش رفت و باز خوابش برد!! 

آی لجم گرفت!! منم باهاش قهرکردم 

بعد دوباره بیدار شد دید بقم،تو خواب و بیداری هی گفت سرتو بذار رو شونم 

منم لج کرده بودم میگفتم نمیخوام،تو بخواب 

خلاصه دیگه به زور سرمو گذاشتم رو شونه ش ولی باهاش قهر بودم 

دیگه به زحمت طرفای 3 بود خوابم برد،وقتی بیدار شدم دیدم اشکان بیداره و توی ترمینالیم! 

گفتم اینجا کجاس؟ترمینال قمه؟؟ گفت نه ترمینال کاوه س،حالا میره ترمینال صفه!! 

ساعتو پرسیدم،گفت 15/5 ... گیج بودم،فکر نمی کردم 2 ساعت خوابیده باشم اونم یه سره!! 

خلاصه بعدم رفت ترمینال صفه و ما اونجا پیاده شدیمو بابام اومد دنبالمون 

رسیدیم خونه،با مامان روبوسی کردم ... یکم نشستیم و بعد اشکان رفت بالا خوابید منم مثل دوره نامزدی همونجا پایین خوابیدم :| 

خب هنوز رومون نمیشه یه جا بخوابیم! 

صبحم طرفای 30/9 بیدار شدیم و همگی باهم صبحونه خوردیم ... فندقم اومد بالا،کلی بغلش کردمو بوسش کردم ... دلم براش تنگ شده بود 

ظهرم که پسرا و عروسا اومدن ... 22 اردیبهشت تولد علی کوچولو بود،دیگه مهدی براش تفنگ آبی از این بزرگا خریده بود،مامان بابا پول بهش دادن،من و اشکانم یه بلیز خوشگل از مغازه برداشته بودیم که بهش کادو دادیم :) 

ناهارو خوردیم و قرار شد برای 5 بریم بیرون یه دور بزنیم 

یکم آرایش کردم و لباس پوشیدیم و راهی انقلاب شدیم 

تو راه دلم گرفته بود،حوصله نداشتم ... اشکانم همینطور بود،حوصله نداشت 

ذرت مکزیکی،سمبوسه و پیتزا پیراشکی خریدیم و رفتیم وسط نیمکتای چهارباغ نشستیم،اولش که حسابی دلمون گرفته بود،10 روز تمام باهم بودیم،با هم میخوابیدیم،بیدار میشدیم،صبحونه میخوردیم،میگشتیم و کلا باهم بودیم 

حالا قرار بود بعد 10 روز از هم جدا شیم،خب سخت بود،آدم دلش میگرفت 

هووووووووم ... به اشکان گفتم بیا تلقین کنیم که حالمون خوبه،که دلمون نگرفته ... 

همین حرفو دو بار زدم و خود به خود کم کم حالمون بهتر شد و سرحال شدیم  

دیگه تغذیه ها رو میخوردیم و حرف میزدیم 

بهش میگم انگار اصفهان برام غریبه س! به کرج عادت کردم 

میگه کرجو دوس داری؟؟ میگم اوهوم 

میگه چه خوب که دوس داری،اگه دوس نداشتی بد میشد 

میگم آره ولی خدا رو شکر کرجو دوس دارم،و الان اصفهان برام غریبه س!   

بعدم هی میگفت آخه کی نصفه شب قهر میکنه که تو قهر کردی خخخخخ  

دیگه نبینم نصفه شب قهر کنیااا و از این صحبتا :)))))

کلی رو نیمکت نشستیم و حرف زدیم،یدفعه دیدیم ای داد بیداد ساعت 15/7 شده!! 

دیگه انداختیم از پارک 8 بهشت رفتیم سمت دروازه دولت،خیابون سپه و میدون امام 

میخواستم چندتا رژ بخرم،رفتیم سمت بازارچه لوازم آرایشی،که همه بسته بودن! 

چقدر میدون امام شلوغ بود ... دوباره پیاده رفتیم سمت پارکینگ جهان نما،ماشینو برداشتیم و راهی خونه شدیم 

وقتی رسیدیم هنوز بهنام و بهزاد بودن ... دیگه میوه آوردم و خوردیم 

از بس سمبوسه اینا خورده بودیم سیر بودیم و دیگه شام نخوردیم 

الهام و مینا گفتن عکساتونو ببینیم،دیگه عکسای مهمونیای کرج و ... رو نشونشون دادیم و بعد همگی رفتن 

هرچی اشکان گفت شما ترمینال نیاید،با آژانس میرم،قبول نکردم 

طرفای 30/10 راهی کاوه شدیم و اشکان ساعت 30/11 سوار اتوبوسای کرج شد 

امروز صبح که از خواب بیدار شدم و اشکانو کنارم ندیدم دلم گرفت 

هووووووووووووم 

اینم از روزانه نویسی پنج شنبه و جمعه ...

خب از این به بعد یه سری پستا که دوس دارم نظرتونو بدونم کامنتدونیشو باز میذارم،تا نظراتتونو بخونم

الانم این پست از اون پستاس که دوس دارم نظراتتونو در موردش بدونم

گفتم آهنگ ورود به تالارو براتون بذارم

خب من و اشکان از قبل کلی سرچ کردیم و یه آهنگ پیدا کردیمو تصمیم گرفتیم این آهنگ بشه آهنگ ورودیمون

البته من به اشکان آهنگای عارف رو پیشنهاد دادم که گفت خیلی قدیمی و تکراریه ...

خلاصه ما یه آهنگ انتخاب کردیم،بعد که قرار شد دی جی بگیریم،همه چیز تغییر کرد

زنگ زدم به دی جی که بهش بگم این آهنگو برای ورودمون به تالار بذاره،گفت یه آهنگ دیگه سراغ دارم که قشنگتره،براتون میفرستم تلگرام،اگه که دوس نداشتید همون آهنگی که مد نظر خودتونه رو میذارم

دیگه شماره اشکانو بهش دادم و توی تلگرام دو آهنگ ردو بدل شد

اولش آهنگ دی جی رو زیاد دوس نداشتم،ولی چند بار که گوش دادم به دلم نشست و قرار شد هردو آهنگ توی تالار پلی بشه ...

لحظه ی ورودمون آهنگی که دی جی معرفی کرده بود پلی شد ... یعنی این آهنگ ... clik 

و بعدش آهنگی که خودم و اشکان پیدا کرده بودیمو پلی کرد ... وقتی میخواست پلی کنه میگفت این آهنگی که میخوام براتون بذارم آهنگیه که آقای داماد خیلی روش تاکید داشت که حتما پلی بشه خخخخخ

اینم آهنگ دوم ...    clik 

آهنگ دومی رو فقط میشه دانلود کرد،نمیشه بصورت آنلاین پلی بشه ...