زنــ ــدگــ ــی مــ ــن

وبلاگ اول بنده arezoo127.blogfa.com اینجا فعالم و در خدمت شما :)

زنــ ــدگــ ــی مــ ــن

وبلاگ اول بنده arezoo127.blogfa.com اینجا فعالم و در خدمت شما :)

بازگشت به اصفهان

 

 

 

ادامه بدون رمـــ ـــز ...  

 

 

عد از هفده هجده روز برگشتم اصفهان

ایندفعه زیاد موندم

مثل همیشه جدایی بد بود

من تو اتوبوس نشسته بودم،اشکان بیرون وایساده بود

وقتی اتوبوس راه افتاد برگشتم از شیشه عقبو نگاه کردم

دیدم هنوز وایساده ... براش دست تکون دادم و همینجور تند تند اشکام میریخت و گریه میکردم

براش بوس فرستادم ... و دیگه واقعا جدا شدیم 

کلی گریه کردم

تو راه مامان بابای اشکان بهم تلفن زدن ... حس خوبیه که دوسم دارن و هوامو دارن،که چه تو راه رفت باشم چه تو راه برگشت زنگ میزنن بهم

حس خوبیه وقتی زنگ زدن گفتن جات خیلی خالیه

یا وقتی بابای اشکان میگه حالا ما تا دو سه روز یجوری هستیم و نبودت حس میشه

آدم ذوق میکنه دیگه

خیلی مهمه خانواده،خیلی مهمه پذیرفته شدن به عنوان عروس یا داماد،به عنوان عضو جدید  

بعععله

جدایی سخته ولی ایندفعه به سختی خرداد نیس

سری قبل ۳۳ روز ندیدنمون طول کشید،چقدرم سخت گذشت ... بخاطر امتحانای اشکان

ولی خب ایندفعه کمتره ... ۲۲ مرداد عروسی پسرعمومه ( احسان )

معرف حضورتون که هست ... همون که رفت تالارو کنسل کرد و گفت بجاش یا میرم آنتالیا یا کربلا 

همون که میگفت پیاما خط ایرانسل من میره براش! بعدم کلا حرفشو برگردوند

خلاصه که ۲۲ مرداد عروسیشه و دوباره تالار گرفته ...

دیگه اشکان باید بیاد برای عروسیش

خلاصه بععععله

دیگه پول برای آتلیه واریز نکردیم،اوندفعه گفت تا چند روز دیگه براش پول بریزیم ولی ما همچنان نریختیم

اصلا ذوقم کور شده ازوقتی عکسا رو دیدیم

هووووووم

امیدوارم عکسا رو قشنگ از آب در بیارن و گرنه کله شونو میکنم

حرف زیاده برای گفتن ... دوس دارم یه سری خاطرات کرجو بنویسم ولی الان همچنان خسته ی راهم

نا ندارم ... سرفرصت مینویسم

امروز دوستم زهرا که باهاش آرایشگاه میرفتم اومد خونمون

خلاصه تا دیدم گفت تازه الان قیافه ت شکل عقد کرده ها شده ;-)  Hippie

خب مگه قیافه تازه عروسا چطوریه عایا؟؟

بعدم میگه اندازه ۲ سانت آب اومده زیر پوستت 

خب من کلی خوشحال میشم اگه یکی بگه چاق شدم !

من تا ۱۴ کیلو جا دارم برای چاق شدن خخخ

عصرم که قراره با فامیل بریم باغ ... او وه من خیلی وقته باغ نرفتم و خیلی وقته فک و فامیلو ندیدم

واقعا دلم براشون تنگ شده

خیلیاشونو که از بعد عقد دیگه ندیدم!

 حالا امروز برم ببینمشون :)))  

خواستم کامنتدونی همچنان غیرفعال باشه چون خیلیا آپ کردن و من نتونستم بخونمشون 

ولی خب دیگه طاقت نیاوردم کامنتدونی بسته باشه ... 

کم کم میخونمتون