زنــ ــدگــ ــی مــ ــن

وبلاگ اول بنده arezoo127.blogfa.com اینجا فعالم و در خدمت شما :)

زنــ ــدگــ ــی مــ ــن

وبلاگ اول بنده arezoo127.blogfa.com اینجا فعالم و در خدمت شما :)

مبحث تولد

 

آنان که گفته اند

دوری و دوستی

یا طعم دوری را نچشیده اند

یا درد دوری را نکشیده اند ...

ادامه بدون رمز 

پنج شنبه چقدر دلم گرفته بود از این جدایی و دوری

چقدر تو دلم غصه داشتم

کاش میشد منم پنج شنبه با اشکان میرفتم تهران ... میرفتیم لباس انتخاب میکردیم و می خریدیم

درسته خستگی داره ولی دوس دارم کنارش باشم حتی موقع تهران رفتن و جنس خریدن

یا وقتی گفت شب با بچه ها میریم بیرون چقدر دلم خواست که منم بودم،منم کنارش می بودم،منم میومدم سفره خونه مه

تو دلم گفتم کاش جفتمون تو یه شهر بودیم،انقدر بینمون فاصله نبود

اگه تو یه شهر بودیم،هر شب یکی دو ساعت با هم میرفتیم بیرون و خوش میگذروندیم

ولی الان کیلومترها بینمون فاصله س

الان ۸ روزه از هم جدا شدیم،همو ندیدیم،با هم بیرون نرفتیم،با هم تلویزیون ندیدیم،کنار هم نخوابیدیم

الان ۸ روزه دست همو نگرفتیم،همو بوس نکردیم

دیشب بین اسامون و حرفامون گفت هنوز کلی مونده تا همو ببینیم

آره خیلی دیگه مونده،بیشتر از دو هفته دیگه مونده

وقتی کرجم زمان مثل چی میگذره،یهو میبینیم مثلا ۸ روزه من کرجم

ولی الان چرا زمان به همون سرعت نمی گذره

چرا انقدر زمان کند میگذره،اوووف کو تا دو هفته دیگه 

آبانم که اومد،ماه تولد اشکان :-)

۲۸ آآبان تولدشه،منم میخوام ان شاالله برای تولدش برم کرج

خب طبق معمول خیلی وقت بود فکرم درگیر این بود که چی برای تولدش بخرممم 

پارسال که نامزد بودیم و من اجازه نداشتم برم کرج،برای تولدش اشکان اومد اصفهان که کادو براش کفش و ادکلن خریدم

ولی خب امسال عقدیم و مجازم به کرج رفتن 

هی گفتم چی بخرم چی نخرم 

 تو این چند سالی که ما با همیم هردفعه به بهانه تولد،روز مرد،ولنتاین و ... همه چی براش خریدم اعم از شلوار کتان،شلوار خونگی،کفش،ژیلت خوب،تا حالا دو سه بار براش ادکلن خریدم،سه چهار تا کمربند چرم خریدم،کیف پول خریدم

برای پشت عقدی ام که مامانم اینا براش ماشین اصلاح خریدن،ولی گویا دوس نداره!! خیلی کم پیش میاد ازش استفاده کنه!

خلاصه که همه چی براش خریدم،یه بار بصورت نامحسوس ازش پرسیدم که دوس داری یکی از عکساتو بزنم رو شاسی بزرگ؟؟

که گفت نه،اینکارا باشه برای عروسی که جذابیت داشته باشه و جدید باشه ...

قصد داشتم یکی از عکساشو بدم درست کنن و بزنم رو شاسی بزرگ و بعنوان هدیه تولد بهش بدم که اوکی نشد

چیز دیگه ایم که به ذهنم نمی رسید،تصمیم گرفتم بازم کادوی تکرای بدم،شلووار کتان براش بخرم با یه چیز دیگه (یه چیز کوچولو )

آآآآقا من تا میرم دستشویی ذهنم باز میشه 

مثلا تا میرم دستشویی یه حرفایی یادم میاد و از تو دستشویی بلند بلند با مامانم حرف میزنم خخخخ

مامانم همش میگه باز تو رفتی دستشویی و یادت افتاد حرف بزنی خخخخ

خلاصه که روز تاسوعا که خونه اشکان اینا بودم رفتم دستشویی و عجییییب ذهنم باز شد!!

همچین جرقه خورد که نگووو و یه آپشن خوووب برای کادو تولد یافتم  

روز تاسوعا تو‌ آشپزخونه تو تاریکی نشسته بودم و داشتم از پنجره هییتای عزاداری رو می دیدم که اشکان و شبنمم اومدن پیشم و چراغو روشن کردن،اشکانم چون میدونه من بلال دوس دارم،از قبل رفته بود برام بلال خریده بود و دیگه شروع کرد رو گاز بلالا رو کباب کرد

نشستیم دور میز و داشتیم بلال میخوردیم،که حرف تولد و هدیه شد

شبنم پرسید چی دوس داری برات بخریم؟؟ اشکان گفت هیچی

منم گفتم مرده دیگه،برای مردا فقط میشه شلوار،پیرهن،کفش و ... خرید

شبنمم گفت آره

یدفعه من اون آپشن رو بیان کردم،رو به اشکان گفتم میخوای برات آبسرد کن بخرم؟؟

خخخخ حالا میگید چرا آبسرد کن! آخه اشکان خیلی آب میخوره و همیشه تشنشه و میره آب معدنی میخره

میدونستم که خیییلی دوس داره آبسردکن داشته باشه ... 

خلاصه بهش گفتم میخوای برات آبسرد کن بخرم؟؟ گفت آبسردکن؟؟ میدونی چقدر گرونه؟

گفتم نه مگه چنده؟؟ گفت بالای ششصد هفتصد 

خب من که این همه پول ندارم بتونم بخرم

ولی خب از پیشنهاد خوشش اومد و چشاش برق زد،بلههه

باز من پیشنهاد دادم که خب همه با هم برات آبسردکن میخریم،شبنمم موافقت کرد و گفت آره،ما هم پول میذاریم،بابا اینام پول میذارن و برات آبسرد کن میخریم

خداییش اشکان کلی خوشش اومد 

دیگه به شقایق و مامانم گفتیم،اونام اوکی دادن،ولی هی می خندیدیم میگفتیم حالا میگن برای تولد شوهرت یا برادرت چی خریدین؟

میگیم آبسردکن خریدیم خخخخ

دیگه با شقایق و اشکان یکم سرچ کردیمم ... میخوایم آبسردکن یخچال دار براش بخریم 

بذاره تو گالریا،تابستونا آب سرد بخوره،الانم که سرده آب جوش بریزه،هات چاکلت اینا بخوره تو مغازه و کلا حالشو ببره

حالا نمی دونم قراره شقایق شبنم چقدر هزینه کنن،من چقدر هزینه کنم

بالاخره قیمتش بالاس،من که تنهایی نمیتونستم بخرم

حالا وقتی برم کرج،با شقایق شبنم میریم آبسردکن بخریم خخخخخ

خوبه دیگه،یه کادوی متنوع و مورد نیاز 

لباس اینا رو خودش کمو زیاد میخره،هرچند دوس داشتم پول بیشتری داشتم و علاوه بر کمک هزینه آبسردکن،براش شلوارم میخریدم  ولی خب اونقدرا پول ندارم 

اینم از کادوی تولد اشکان

خب خانواده اشکان به تولد اهمیت میدن،اشکانم که تک پسره میخوان براش کیک بخرن شام بدن و این صوبتااا

همون طور که برای تولد من یه جشن مفصل گرفتن!

در صورتی که خانواده خودم یه هزارتومنی ام بهم هدیه ندادن  نه مامانم نه بابام نه داداشام نه زن داداشا!!

توقعی ندارم،بیخیال

خلاصه تولد مریم دختردایی اشکان ۲۷ آبانه تولد اشکان ۲۸ آبان

پارسال که نامزد بودیم و من کرج نبودم ولی خب تولد مریم و اشکان با هم گرفته شد،یه کیک بزرگ که روش نوشته بودن مریم و اشکان تولدتان مبارک و این صوبتااا

حالا هی مریم چند بار به من گفته که قراره تولد من و اشکان باهم گرفته بشه!! همچین ذوق داره که نگو!! ۲۰ سالشه مریم

بعد میخوان بیان خونه اشکان اینا برای شام!! کیک رو میخوان خودشون بپزن و با اونا باشه،شام با ما

شقایق شبنمم شاکی ان،میگن چرا،همه کارا میوفته به ما،از پذیرایی بگیر تا شام پختن و ظرف شستن!

اصلا ما کیک خونگی نمیخوایم و این حرفا

بعد اونام پیشاپیش خودشون برنامه ریختن که تولد اشکان و مریم با هم باشه و بیان خونه اشکان اینا برای شام!!!!

خب شقایق شبنم حق دارن بخدا

اصلا چه معنی داره تولد اشکان و مریم با هم باشه و انقدر مریم ذوق زده باشه  والااا بنا به ما بود یه تولد ۶ نفره میگرفتیم،کیکم از شیرینی فروشی میخریدیم،شامم از بیرون میگرفتیم،بدون حرص و جوش

از اون طرف هرچی شقایق شبنم به مامان میگن ما جدا تولد بگیریم مامان میگه نه،مریم گناه داره!!

حالا من به اشکان گفتم چه معنی داره تولد تو و مریم با هم باشه و ....

قرار شده با مامان صحبت کنه که بی خیال این تولد دو نفره بشه ... حالا ببینیمو تعریف کنیم 

عجبااا چه معنی داره آخه،ایییییش 

 الان با اشکان حرف زدممم میگه به مامانم گفتم نمیخواد تولد مفصل بگیری،همین خودمون ۶ تایی تولد بگیریم

مامانم گفته نه دوس دارم برات تولد بگیرم و همه رو بگم

گفته کاری به مریم ندارم،من دوس دارم برات تولد بگیرم،کیک بخرم و یه شام ساده بدم

خلاصه که تولد برقراره 

ولی خب اشکان گفت نمیذارم مثل پارسال تولد دوتایی بگیریم که مثلا رو کیک اسماشونو بنویسن و ...

منم خب بق بودم کلا،بهش گفتم حالا حتما مریم میخواد با هم شمع فوت کنید!!

گفت نه و ... گفتم ببینیمو تعریف کنیم

 کلی نازمو کشید تا از بقی در اومدم! :-)