زنــ ــدگــ ــی مــ ــن

وبلاگ اول بنده arezoo127.blogfa.com اینجا فعالم و در خدمت شما :)

زنــ ــدگــ ــی مــ ــن

وبلاگ اول بنده arezoo127.blogfa.com اینجا فعالم و در خدمت شما :)

سخن از هر دری

 

میبینم که دیگه بلاگفا درست شده و میشه رمزی نوشت ... 

بدون رمــــــز ...  

ادامه مطلب ...

قهر + لیست جهیزیه

 

گفتم یه پست تعریف کردنی بذارم بلکه دلمون باز بشه :) 

شوخی کردم! هوس کردم پست تعریفی بذارم 

بدون رمـــز ...  

ادامه مطلب ...

دیدن عروس


والا جمعه عقد امید بود ولی فقط بزرگترا رو گفته بودن! 

مامان اینا که برگشتن کلی تعریف کردن که مثلا حلقه امید 4 میلیون شده بوده ... براش ساعت با بند طلا خریدن! کت و شلوار 2 میلیونی خریدن و ... ! 

کلا هردو خانواده خیلی خرج کردن! مثلا داییم به عروس نیم ست 4 میلیونی هدیه داده! خانواده دختره بهش سرویس کامل دادن!! و ... 

بعد برام جالبه که بدونم دقیقا خانواده دختره این پولا رو از کجا آوردن؟؟ با وام؟؟ آخه بابای دختره بازنشسته س و راننده سرویسه یعنی وضعشون اونقدرا خوب نیس! 

حالا داییم اینا وضعشون خوبه ... ولی خانواده دختره مال سیچونن خخخخخخ اصفهانیا میدونن 

بعد خب این سیچونیااا خیلی اهل تجملات و دک و پزن! بنظرم رو چشمو هم چشمی انقدر خرج کردن وگرنه اونقدرا وضعشون خوب نیس 

حالا قبلا که برای امید دنبال دختر بودن میگفتن ما یه دختر لاغر + خیییییلی خوشگل میخوایم! و اینو هممممه میدونستن و الان یجورایی همه منتظرن عروسو ببینن من جمله من  

از مامان پرسیدم عروس چطوره؟؟ گفت ای بد نیس! گفت بنظرم شهناز جوووون ( عروس اولی داییم که کرجیه و رفتن آمریکا ) خوشگلتره 

دیگه خلاصه من کلا برای این دوتا پسرداییم خیلی ذوق دارم! قبلا هم خیلی دوس داشتم هرچه زودتر شهنازجونو ببینم و الان مریم جووووووووون 

دیگه دوشنبه شب داییم تلفن زد و گفت که فرداشب بیاین جاخالی عقده و توام بیا با مامانت  

منم کلی خوشحال شدم که میتونم عروسو ببینم 

دیگه سه شنبه صبح یه سر رفتم خونه بهنام و الهامو پیرایش کردم خخخخ بعد هول داشتم که برگردم خونه و برم حموم و کارامو بکنم ولی از اونطرفم دیدم خونش خیلی کثیفه ... آخه هنوز پاش تو گچه 

دیگه تند تند یه جارو برقی براش کشیدم ( که هی الهام نمیذاشت ولی به زور براش جارو کردم ) 

دیگه بعد بدو بدو پریدم خونه ناهار خوردم و حموم رفتم و یه چرت کوتاه زدم 

قرار بود رعنا بیاد خونمون و آرایشم کنه و موهامو درست کنه 

دیگه رعنا اومد یکم ابروهامو تمیز کرد و اول آرایش کرد ... هی بهش گفتم سایه نزن ولی زد ... بعدم رفتیم سراغ مو 

ما قرار بود 30/5 بریم ولی خیلی طول کشید و تازه ساعت یه ربع به 6 من آماده شدم! 

بدو بدو لباس پوشیدیم و رفتیم ... گفتیم حتما الان همه اومدن و فامیل عروسم اومدن ولی کسی به کسی نبود و گفتن قراره 30/7 بیان! ( الکی انقدر هول زدیم ) 

دیگه گفتن که مردا هم هستن ...  رفتیم تو اتاق که لباس عوض کنیم 

هی فامیل زن داییم گفتن مبارکه،میخوای بری کرج؟دلت برای مامانت تنگ نمیشه؟ و ... 

بعد یکی از زن داداشای زنداییم مال کرجه ... گفت خب حالا کجای کرج هستن؟؟ گفتم گوهردشت 

گفت ا شهنازم مال گوهردشته ... حالا من چند وقت بود کنجکاو بودم ببینم شهناز مال کجاس که بالاخره فهمیدم 

گفتم خودتون کجایید؟ گفت کیان مهر  

دیگه بعدم رفتیم نشستیم ... من همون لباس حریره که شب دوم خواستگاری پوشیده بودمو پوشیدم 

بعد هی گفتن امید کو؟؟ گفتن بالاس داره لباس عوض میکنه 

یکم بعد اومد ... یکی از خاله هام ( که باشه عمه امید ) کل کشید و جلوش پاشد و ... ولی امید انگار ن انگار هیچ واکنشی نشون نداد!! 

خالمم گفت چقدر واکنش نشون دادی! حداقل یه لبخندی چیزی! مثل برج زهرمار بود 

بعد به دخترخالم گفت اووووووووو وه چقدر این امید قیافه گرفته!! گفت خب دیگه ازدواج کرده قیافه گرفته! 

گفتم مریم با من حرف نزن من نامزد دارم خخخخخخخخخخ کلی خندیدیم به حرفم 

ساعت 8 زنگ درو زدن و فامیل عروس اومدن ... امید جلو مردو زن عروسو بغل کرد و بوسید! خخخخخ  

حالا ما باشیم ( منو اشکان ) رومون نمیشه که!  

بالاخره چشمم به جمال عروس خانوم روشن شد ... هی میگفتن امید یه دختر خیلی خوشگل میخواد این بود؟! 

نه که بد باشه هاااا ولی خوشگلم نبود! ولی عجیب همه کنجکاون این عروسو ببینن! ببینن در چه حد خوشگله! 

ولی خیلی خوش اخلاق و خوشرو بود ... من که دوسش داشتم حداقل بهتر از امید بود خخخخخخخخ ولی شهناز خیلی قشنگ تره!

دختره با یه ساپورت نازک و بدون شال نشست و خب این موضوع برای ما غیرقابل هضمه! آخه خانواده دایی به این مومنی دوتا عروس گرفتن این مدلی! عجیبن بوخوداااا 

دیگه کلی تدارکات داشتن و خرید عقد که برای داماد کرده بودنو آوردن چیدن ... clik  

عروسو دامادم باهم رقصیدن و ... 

حالا دختره این مدلی بود و بدون شال جلو مردا بود یا ساپورت نازک پوشیده بود! مامانش انقدر باحجاب بود! چادر مشکی پوشیده بود و سفت تو روشو گرفته بود! کلا 95 درصد فامیل عروس چادری بودن بعد این دختره این مدلی بود و می رقصید و ... خخخخ 

بععععععله خوشبخت بشن  

بعدا اضافه شد : پست قبل که عکس بود حذف شد ... یه عده رمز میخواستن میرفتم بدم یا کامنتدونیشون برام باز نمیشد یا نظر ارسال نمیشد ... یا شماره میدادن و من اس میدادم ولی رد نمیشد! 

خواستم بگم انا بی تقصیر :)  

صدا


چند روزی نبودم 

سه شنبه،چهارشنبه و پنج شنبه خونه بهنام برادر محترم بود ...  

پای الهام شکسته و گچ گرفتن!! 

دیگه منم از صبح سه شنبه رفتم خونشون تا پنج شنبه!  

یعنی دوشنبه شب به الهام اس دادم گفتم فردا کسی پیشت هس؟؟ که اونم جواب داد اگه زحمتت نیس میشه بیای پیشم؟؟ منم گفتم بااااشه میام

والا همچین خواهرشوهر خوبی کجا پیدا میشه؟! هوم؟ خخخخخ 

رفتم که هم پیش الهام باشم و کاراشو بکنم و هم اینکه مواظب علی کوچولوی تخس و شیطون باشم  

اولش گفتم چهارشنبه صبح برمیگردم خونه ولی خب دلم نیمد :| گفتم الهام و بهنام گناه دارن  

بعدم اینکه فک و فامیل الهام خیلی باحالن!!یکی نیمد سرش! منظورم خاله هاش و عموهاش و ... هستن 

ولی از اینطرف فامیلای ما تا فهمیدن الهام پاش شکسته همه از دم اومدن عیادتش خخخخ 

دخترخاله هام،داییم،عموم،دخترعموم و پسرعموم و ... 

یعنی همممممه اومدن عیادت الهام! 

باعث افتخاره که یه همچین فامیل خووووووبی داریم  

دیگه خلاصه اینکه شبا معمولا به مهمون داری و پذیرایی میگذشت 

پنج شنبه خواهر الهام تلفن زد و تشکر کرد ازم   

البته من که از اول بخاطر رضای خدا رفتم و بس 

آدم خیلی مومنی نیستماااا ولی خب بعضی از اعتقاداتمو دوس دارم 

مثلا صبح سه شنبه که میخواستم برم پیش الهام گفتم خدایا من میرم اول بخاطر رضای تو بعدم برای اینکه این کار خیر بشه توشه ی راه آخرتم و کمک حالم تو این دنیا،که اگه یه روزی یه جایی گیر کردم توام پشتم باشی و کمکم کنی ... 

بعععله این علی کوچولوام که تخس و شیطونه و کلی زبون میریزه :)) گاهی حرصم میداد! ولی خب خیلی دوسش دارم ... 

این سه روز که خونه نبودم با اشکان کمتر در ارتباط بودم ... یعنی نمیشد! اگه گوشی دست میگرفتم که بهش اس بدم علی میومد گوشیو میگرفت!  

ولی الان به روال عادی برگشتیم  

راستی امشب مهربرون و عقد امیده! فقط مامان و بابا رو گفتن 

بععععله خوشبخت بشن

ادامه بدون رمــــز  

 
ادامه مطلب ...

یادی از قدیم

 

این هفته روزای فرد نوبت دندونپزشکی دارم ... 

انقدر دندونام داغون و ویرونن که نگوووو و کلی خرجشونه!! 

ولی خب ترجیح دادم الان با پول بابام دندونامو درست کنم تا اینکه بعدا با پول شوهر 

خب اشکان گناه داره اومممم باید هواشو داشته باشم  

تا حالا چندنفر گفتن که تهرانیا یا حالا همون کرجیا معمولا تیکه بزرگ جهیزیه رو میذارن پای پسر 

یعنی پسر باید یخچال،مبلمان و ... رو بخره 

دیروزم حرفش تو آرایشگاه شد ... منم گفتم نچچچچ من همچین چیزیو قبول نمیکنم 

یکی یه دونم همه چیزو باید بابام برام بخره ... البته ان شاالله

خب اشکان گناه داره ... عجباااا 

بعدشم اصفهانیا به جهیزیه دادن معروفن ... حالا ما بیایم به رسم کرج عمل کنیم؟! واااا چه کاریه خب 

به رسم خودمون عمل می کنیم 

بعععععله 

24 مهر امتحان کتبی داریم برای رشته مقدماتی + اصلاح و ابرو 

یعنی دوتا کتاب باید بخونم و تست بزنم ... امروز داشتم فصل پوست و مو رو میخوندم یاد زیست افتادم!! 

خلاصه اینکه از یه طرف دندونپزشکی از یه طرف آرایشگاه از یه طرف کتاب خوندن! اصلا وقتی نمی مونه! 

ادامه بدون رمـــز ...  

 

ادامه مطلب ...