زنــ ــدگــ ــی مــ ــن

وبلاگ اول بنده arezoo127.blogfa.com اینجا فعالم و در خدمت شما :)

زنــ ــدگــ ــی مــ ــن

وبلاگ اول بنده arezoo127.blogfa.com اینجا فعالم و در خدمت شما :)

باغ

 

 

دیدم بلاگفا نوشته شروع دوباره! 

فکر کنم داره درست میشه ... نیدونم ولی شاید اگه درست شد دوباره برگردم همون بلاگفا 

دیروز بهزاد همه رو جمع کرد تو باغ ... ساعت 5 رفتیم ... همون لحظه چنان بارونی گرفت که نگوووو ... هوا خیلی عالی بود مثل شمال شده بود

علی و شهناز جووووووووووون رفتن آمریکا ! شهناز همون عروس داییم که مال کرج بود 

بعععله ما هم میگفتیم اومدیم باغ که به داییم تسلی خاطر بدیم خخخخخ 

بعد هی بهزاد گفت تو باغ استنبلی بپزیم!! دیگه رفتن برنج،گوجه،روغن و ... خریدن و دست به کار شدیم 

منو داییم گوجه رنده میکردیم،دخترخالم سهیلا سیب زمینی پوست میکند و ... هرکس یه کاری میکرد 

خیلی باحال بود و لذت داشت 

30 نفر بودیم!!  

کلی خوش گذشت ... اومدیم سفره بندازیم که بارون گرفت!! دیگه همه فرار کردیم رفتیم تو اتاق  

اتاقم کوچیک بود و نمیشد سفره انداخت ...  

دیگه مثل این خلو چلا هرکس بشقاب به دست یه گوشه اتاق نشست خخخ 30 نفر چطوری تو این اتاق فسقلی جا شدیم! 

ما که شامو خوردیم بارونم قط شد!! 

بعد هوا عالی بود یه عده اومدن تو محوطه باغ یه عده هم تو اتاق موندن 

من با علی کوچولو و دانیال بیرون بودم ... 

و بعد به ناگه دیدم که سهیلا اینا خدافظی کردن رفتن!! 

مینا که اومد بیرون گفت فهمیدی چی شد؟؟گفتم نه چی شده؟؟گفت سهیلا قهر کرد رفت! 

گفتم وا چرا؟؟گفت تو اتاق مردا شوخی میکردن سهیلام گفته جلو داماد من این حرفا رو نزنید! کسی گوشش بدهکار نبوده 

بعد در اومده گفته بذار ببینم شوهر آرزو که بعد میاد تو جمع همینطورید؟!!  

سهیلا گفته بعد دامادو قایم میکنید و ...!!!! ( یعنی اشکان )

عجباااا ... کاش من اونجا بودم به سهیلا میگفتم اگه دیدم جنبه ی شوخی نداره نمیارمش تو جمع و به قول تو قایمش میکنیم! 

توام اگه میبینی دامادت جنبه نداره و میترسی نیارش تو جمع و قایمش کن! 

والا ... حالا میخوام یه بار دیگه بگه تا این جوابو بهش بدم 

اصلا همه داشتن شوخی میکردن ... دیواری کوتاهتر از ما پیدا نکرد!! 

آخه میدونید چیه ... شهناز که میومد تو جمع همه خیلی مودب میشدن حالا این میسوزه که چرا عروس داییو انقدر میخواستیم و کسی حرف نمیزد 

حالا پیش خودش گفته با اشکانم مثل شهناز خواهند بود 

البته من چندین بار تو صحبتامون به اشکان گفتم جمع فامیلیه ما مدلش فرق داره ... شوخی میکنن تو سروکله هم میزنن و ... یعنی بهش آمادگی دادم  

عجبااا اعصاب و روان آدمو خورد میکنن!