زنــ ــدگــ ــی مــ ــن

وبلاگ اول بنده arezoo127.blogfa.com اینجا فعالم و در خدمت شما :)

زنــ ــدگــ ــی مــ ــن

وبلاگ اول بنده arezoo127.blogfa.com اینجا فعالم و در خدمت شما :)

دلم ماه عسل میخواد!

 

شب آرامی بود

می روم در ایوان،تا بپرسم از خود،زندگی یعنی چه؟

مادرم سینی چایی در دست

گل لبخندی چید،هدیه اش داد به من

خواهرم تکه نانی آورد،آمد آنجا لب پاشویه نشست

پدرم دفتر شعری آورد،تکیه بر پشتی داد

شعر زیبایی خواند،و مرا برد به آرامش زیبای یقین

با خودم می گفتم :

زندگی،راز بزرگی است که در ما جاری است

زندگی فاصله ی آمدن و رفتن ماست

رود دنیا جاریست

زندگی،آبتنی کردن در این رود است

وقت رفتن به همان عریانی که به هنگام ورود آمده ایم

دست ما در کف این رود به دنبال چه می گردد؟؟

هیچ! زندگی،وزن نگاهی است که در خاطره ها می ماند

شاید این حسرت بیهوده که بر دل داری

شعله ی گرمی امید تو را خواهد کشت

زندگی درک همین اکنون است

زندگی شوق رسیدن به همان فردایی است که نخواهد آمد

 تو نه در دیروزی نه در فردا

ظرف امروز،پر از بودن توست

شاید این خنده که امروز دریغش کردی

آخرین فرصت همراهی باامید است

زندگی یاد غریبی است که در سینه ی خاک به جا می ماند

زندگی،سبزترین آیه،در اندیشه ی برگ

زندگی،خاطر دریایی یک قطره،در آرامش رود

زندگی،حس شکوفایی یک مزرعه،در باور بذر

زندگی،باور دریاست در اندیشه ی ماهی،در تنگ

زندگی،ترجمه ی روشن خاک است،در آینه ی عشق

زندگی،فهم نفهمیدن هاست 

زندگی،پنجره ای باز به دنیای وجود

تا که این پنجره باز است،جهانی باماست

آسمان،نور،خدا،عشق،سعادت با ماست

فرصت بازی این پنجره را دریابیم

در نبندیم به نور،در نبندیم به آرامش پرمهر نسیم

پرده از ساحت دل برگیریم

رو به این پنجره،باشوق،سلامی بکنیم

زندگی،رسم پذیرایی از تقدیر است

وزن خوشبختی من،وزن رضایتمندی است

زندگی،شاید شعر پدرم بود که خواند

چای مادر،که مرا گرم نمود

نان خواهر،که به ماهی ها داد

زندگی شاید آن لبخندی است که دریغش کردیم

زندگی زمزمه ی پاک حیات است،میان دو سکوت

زندگی،خاطره ی آمدن و رفتن ماست

لحظه ی آمدن و رفتن ما،تنهایی ست

من دلم میخواهد

قدر این خاطره را دریابیم 

ادامه بدون رمــــ ــــز ...  

 

 

چند روزی بود میخواستم به بابای اشکان زنگ بزنم و احوالپرسی کنم ولی هی یادم میرفت

 

تا اینکه خودش تلفن زد خونمون

هم خوشحال شدم و نیشم تا بناگوش باز شد هم شرمنده شدم از اینکه من زنگ نزده بودم و هی یادم میرفت

با مامانم،من و بابام حرف زد

اووووخی میگفت دلمون برات تنگ شده،کی میای پیشمون؟ 

منم اون لحظه این شکلی بودم

دیگه گفت شاید شهریور بریم مسافرت

منم کلی ذوق کردم 

از بس مسافرت نرفتم حالا که خانواده اشکان اهل مسافرتن کلی خوشحال میشم

شب که با اشکان اس میدادیم رفتم تو رویا

بهش میگم دوس دارم دوتایی بریم مسافرت،بریم شمال

ویلا بگیریم،حداقل سه روز دوتایی تنها باشیم

بریم لب ساحل،کنار دریا بشینیم و عشق کنیم

بریم آب بازی کنیم

بریم جنگل و کلی خوش بگذرونیم

مثل ماه عسل باشه

به به چقدر خوب میشه

باز ادامه میدم که مشهدم دوس دارم بریم 

اشکان میگه منم دوس دارم بریم،میریم دوتایی

میگم ان شاالله ... دلم برای حرم امام رضا تنگ شدهFlower

اصلا با اشکان بریم تو صحن بشینیم

ما نذر کردیم برای اینکه به خوبی و خوشی خواستگاری اینا انجام بشه،عقدکنیم،بریم زیارت امام رضا

هنوز نشده نذرمونو ادا کنیمو بریم مشهد،زیارت امام رضا

ولی بالاخره میریم 

به اشکان میگم من خیلی دوس دارم مشهد و شمال بریم

ولی نمیدونم تو دوره عقد امکان پذیره یا نه که بریم

چون نمیدونم بابام اجازه میده یا نه

ولی کاش بشه بریم ... دلم ماه عسل میخواد

خلاصه حسابی رفتم تو رویای سفر به شمال و مشهد،اونم دو نفره ش   

حرف خواستگاری زدم گفتم بذار یه سر بزنم آرشیو وبلاگ و پست خواستگاری رو بخونم

اومممم یهو متوجه شدم فردا ۱۴ مرداده،پارسال یعنی ۱۴ مرداد ۹۴ اولین شب خواستگاری من بود

چقدر استرس وجود داشت ... بعد از ۳ سالو نیم آشنایی،قرار بود رسمی بشیم

اولین بار بود که خانواده اشکانو میدیدم

چقدر تو اون ۳ سالو نیم دوس داشتم از نزدیک ببینمشون،یا مثلا دوس داشتم تلفنی با شقایق در تماس باشم

ولی خب هیچوقت این اتفاق نیفتاد و من روز خواستگاری برای اولین بار بود که باهاشون رو به رو میشدم

دقیقا یکسال از خواستگاری گذشت 

هووووم هنوزم هروقت بشه خدا رو شکر میکنم که بالاخره ما عقد کردیم و رسمی شدیم

خدا رو شکر 

دقت کردم وقتایی که اشکان پیشمه اشتهام زیاد میشه،بیشتر میخورم،حتی شکمم میاد جلو! 

ولی الان که نیستش اشتهام خیلی کم شده 

خیلی کم میل غذا دارم  

از شکلک بالایی خنده م گرفت   

هوووووم

بعضی از آهنگا برام شده خاطره ... هروقت بهشون گوش میدم یاد عقد میوفتم،یاد بزن و برقصش 

یاد لحظه های خووووب 

الانم هوس کردم یکی از آهنگا رو اینجا بذارم 

این آهنگو تو مهمونی کرج میذاشتن و باهاش میرقصیدن! 

من خودم شخصا عمرا بتونم با چنین آهنگی برقصم!  

ولی خب با این آهنگ مامان بابای ماهدیس دوتایی رقصیدن ... یه رقص دو نفره ی قشنگ 

شقایق و ماهدیسم با این آهنگ رقص 2 نفره کردن 

حالا هروقت گوش میدم یاد اون روز و رقصا میوفتم،یاد لحظه های خوش 

آهنگ اینه ... clik