زنــ ــدگــ ــی مــ ــن

وبلاگ اول بنده arezoo127.blogfa.com اینجا فعالم و در خدمت شما :)

زنــ ــدگــ ــی مــ ــن

وبلاگ اول بنده arezoo127.blogfa.com اینجا فعالم و در خدمت شما :)

لباس و آرایش

 

 

 

ادامه بدون رمــــ ـــز ...  

 

دوشنبه عید قربانه،شب عید که باشه یکشنبه عروسی پردیسه 

بعد خب چون مهمون از اقصی نقاط کشور براشون میاد و باید از مهمونا پذیرایی بشه تصمیم گرفتن حنابندون بگیرن 

البته حنابندون که نمیشه گفت،چون نه عروس هست نه داماد،فقط شنبه شب یه بزن و برقصی هستو شامی 

اینم چون مهمون از بندر عباس،همدان،بروجرد،اصفهان و ... براشون میاد و بالاخره باید ازشون پذیرایی کنن 

عروسی ام که قزوینه! در نتیجه شب حنابندون عروس کرج نیس،قزوینه،چون میخواد صبح بره آرایشگاه قزوین 

خلاصه که هی باید گفت من چی بپوشمممم 

اول گفتم یه بلیز با دامن کوتاه جین و جوراب شلواری مشکی طرحدار بپوشم 

خب بلیزشو دارم ولی دامن جین و جوراب شلواری مشکی از نوع طرحدارشو ندارم 

بعد گفتم کت و دامن بپوشم ... یه کت آستین کوتاه ساده با دامن بلند ساده 

بعد میگم خیلی ساده س و یجورایی سنگینه ... خب خیلیا هنوز منو ندیدن و قراره تو مراسمات پردیس منو ببینن،برای همین دوس دارم شیک و باکلاس باشم خخخخخخ 

در نتیجه کت و دامن کنسل شد! 

حالا اومدم اصفهان یهو چشمم خورد به یه لباس بلند که برای عروسی پسرخاله م دوخته بودم 

برداشتم پوشیدم،خدا رو شکر اندازه م بود ولی خب قدش بلنده،یعنی تا روی پاس 

ترجیحم بر این بود که لباس حنابندون کوتاه باشه چون لباس شب عروسی بلنده 

یجوریه بخوام دو شب پشت سرهم لباس بلند بپوشم ...  

خلاصه هی کوتاهش کردم و تو آینه نگاه کردم،دیدم کوتاهش کنم خیلی قشنگتر و شیک تر از الانش میشه 

بعد بابا مامان منو دیدن میگن چ کلاسشم رفته بالا و قرتی شده،دیگه لباس کوتاه میپوشه 

بی تربیتاااا 

مامان که هی میگه کوتاهش نکن،ولی من کوتاهش میکنم چون بیاد تا بالای زانو یا حالا تا زیر زانوم قشنگ تر میشه ... و اینکه نمیخوام دو شب پشت سر هم لباسام تو یه مایه باشن و بلند 

رنگش قرمز نقره ایه،دو بنده س 

دیشب داشتیم با اشکان اسی حرف میزدیم که بهش گفتم دیگه دامن جین نمیخرم 

گفت چرا؟؟ 

گفتم از تو کمدم یه لباس پیدا کردم،بلنده ولی میخوام کوتاهش کنم و با جوراب شلواری رنگ پا بپوشم 

اولش که گفت چرا میخوای کوتاه کنی؟جواب منم این بود که کوتاه بشه شیک تر و باکلاس تر میشه 

بعد یهو خود شیفته شدم و نوشتم چه جیگری بشم من،به به 

و بعد گفتم میخوام عروس کوچولوی خوش تیپ و باکلاسی باشم 

اشکانم گفت مگه باکلاسی به لباس کوتاه پوشیدنه؟؟ 

خنده م گرفت گفتم آآآری 

بعد گفت لباستو کوتاه نکن 

اخمام رفت تو هم و گفتم آآآقااا 

اشکانم گفت بالاخره فیلم میگیرن 

خلاصه آخرش گفت دامن جین بخری بدتر میشه! باشه همین لباسو کوتاه کن و بپوش  

یعنی دید من دوس دارم اون لباسو بپوشم موافقت کرد

و بعد گفت دوس ندارم سادگیتو از دست بدی 

گفتم سادگیمو از دست دادم؟ 

گفت نه،ولی با آرایش زیاد و لباسای باز از دست میدی،به روز باش ولی به روز سنگین 

منظورش از آرایش زیاد اون روزی بود که با شبنم و آزاده رفتیم بیرون و من خط چشم هم پشت چشمم داشتم هم زیر چشمم و بعد شب که اومد خونه گفت چرا انقدر آرایش کرده بودی؟؟ 

خب شقایق و شبنم همیشه خط چشم دارن،حالا اونروز منم هوس کردم خط چشم داشته باشم 

اشکان مشکلی با خط چشم نداره،ولی خب خط چشم ساده و ظریف 

اونروز شبنم برام خط چشم کشیده بود و خب پهن کشیده بود 

فکر نمیکردم اشکان سادگیمو دوس داشته باشه 

همیشه فکر میکردم دوس داره منم مثل شقایق شبنم باشم 

آرایش زیاد،موهای درست شده و ... 

دروغه اگه بخوام بگم شقایق شبنم تا الان روم تاثیری نداشتن 

تاثیر داشتن ... مثلا گاهی وقتا دوس دارم مثل اونا زیاد آرایش کنم 

ولی هیچوقت فکر نمی کردم اشکان خوشش نیاد و بگه من سادگیتو دوس دارم،ظاهرتو دوس دارم،اخلاقتو دوس دارم،تغییرشون نده،من همینجوریتو دوس دارم 

فهمیدم که اشکانو درست نشناختم 

یادمه اوایل دوستیمون همش میگفت خوشگلی برام مهمه،آرایش برام مهمه 

خب اون زمانم من یه دختر فوق ساده بودم در حدی که ریمل نداشتم،خط چشم نداشتم،رژ نداشتم 

دانشجو بودم اون زمان ... اوایل که فقط یه کرم ضدآفتاب میزدم و میرفتم دانشگاه 

چقدرم فاطمه غر میزد و میگفت کرمتو بد میزنی،رو پوستت نمیخوابه و این صوبتا 

که بعدا فهمیدیم کرمی که میزنم به پوستم نمیخوره و دکتر پوست گفت این کرم اصلا مناسب پوست تو نیس و یه کرم جدید برام نوشت که از اون به بعد خوب میزدم و خوب رو پوستم میخوابید! 

یه رژم از مامانم کش رفته بودم،یه رژ صورتی پررنگ که اونو میزدم 

یعنی دارو ندار من از لوازم آرایشی یه ضدآفتاب بود با یه رژ! 

هیچی نداشتم و همش در آرزوی داشتن ریمل،خط چشم،رژگونه و ... بودم 

میگفتم کاش میشد منم این چیزا رو مثل سایر دخترا داشته باشم و آرایش کنم 

ولی خب همونجور که شاید تا الان فهمیده باشید مامان بابام تو زمینه آرایش اینا گیر بودن دیگه ... 

دختر خوب از نظر مامان بابام دختری بود که آرایش نکنه و لوازم آرایشی نداشته باشه! 

وقتی اشکان میگفت خوشگلی برام مهمه،آرایش برام مهمه من میترسیدم 

میترسیدم چون یه قلم لوازم آرایشی ام نداشتم!! 

اوایل وقتایی که میخواست بیاد اصفهان من میموندم چیکار کنم 

میرفتم آرایشگاه!! اول صبح!! 

یه آرایش در حد ملایم و قشنگ ... ریمل،خط چشم ظریف،رژ خوشرنگ و رژگونه 

تا چند وقت اینطوری طی میکردم! چقدرم پول از دستم میرفت و چقدرم استرس داشتم برای آرایشگاه رفتن 

کم کم به هوای کلاس خودآرایی رفتن رفتم لوازم آرایشی خریدم! هرچند هیچوقت کلاس خودآرایی رو نرفتم ولی عوضش صاحب یه کیف پر از لوازم آرایشی شدم 

اوایل خب بلد نبودم و سختم بود آرایش کردن ولی کم کم یاد گرفتم و دیگه برای دیدارامون آرایشگاه نمی رفتم! 

الان میفهمم منظور اشکان از آرایش داشتن،آراستگیه! 

یعنی یه آرایش ملایم و قشنگ که بهم رنگ و لعاب بده و باعث بشه آراسته بشم 

نه یه آرایش غلیظ 

اشکان آرایش دوس داره و هنوزم براش مهمه ولی در حد ملایم و خوب 

چیزی که من تازه دیشب فهمیدم ... فهمیدم اشکان سادگیمو دوس داره،همون آرایش ملایم و سبکمو دوس داره،دوس نداره من تغییر کنم و خودمو شبیه کسی کنم  

In Love