زنــ ــدگــ ــی مــ ــن

وبلاگ اول بنده arezoo127.blogfa.com اینجا فعالم و در خدمت شما :)

زنــ ــدگــ ــی مــ ــن

وبلاگ اول بنده arezoo127.blogfa.com اینجا فعالم و در خدمت شما :)

این روزهای ما

 

ادامه بدون رمــــ ـــز ... 

 

اومممم بالاخره مهمونا رفتن 

با اینکه من سال ها بود دوس داشتم قاطی فامیل اشکان باشم و جز خانوادشون،دوس داشتم با فامیلاش برم وبیام 

ولی خدایی این مدت خیلی خسته شدم

اینکه همش مهمونی بودیم یا مهمون اینجا بود اوایلش خیلی شیرین بود و ذوق داشتم

ولی دیگه این اواخر دلم خلوت دو نفره میخواست

دلم میخواست شبا بعد مغازه به جای مهمونی رفتن یا مهمون داشتن،تو جمع خانوادگی ۶ نفره خودمون باشیم

همه با هم بشینیم بفرمایید شام ببینیم،دور همی ببینیم

روز آخرم که باشه یکشنبه دایی بندری اینا با دوتا پسر دیگه که از آبادان اومده بودن عروسی پردیس،برای ناهار اومدن اونجا

هی داشتم دیقه شماری میکردم که برن دیگه ولی در کمال تعجب متوجه شدم شامم هستن

واقعا دیگه کلافه شده بودم،حوصلم سرفته بود برای همین ساعت ۳۰\۸ شب لباس پوشیدیم و رفتم پیش اشکان که یکم حوصلم بیاد سرجاش ...

و دیگه آخرشب که میخواستن برن،دایی بندری دستشو آورد جلو که باهام دست بده خخخخ

منم مثل این فیلما،به اشکان اشاره کردم که اون به جای من دست بده خخخ

شوخی کردم،انقدر از این حرکت فیلم گونه ای بدم میاد که نگووو

با دایی بندری دست دادم و خدافظی کردن رفتن

دیگه همه مهمونا رفتن دیار خودشون

چقدر لهجه شهرای مختلف شیرینه ... مثلا این دایی،انقدر قشنگ جنوبی حرف میزد که من کلی خوشم اومده بود

یا اون دوتا پسرا که لهجه داشتن،خیلی شیرین و جالب بود

بعععله

دو سه روزه میریم برای کارای وام ازدواج

بعد چون وام منم کرج ثبت نام کردیم باید یه ضامن اینجا برام جور بشه

بابای اشکان دو روز پیش رفته بود فرودگاه امام و کسر از حقوق برای هردومون گرفته بود که بشه ضامن جفتمون

ولی حالا که رفتیم بانک گفت نمیشه،برای هر ۱۰ میلیون یه دونه کسر از حقوق میخوان

از طرفی ام کارت ملی من گم شده و نیست،گفتن اصل کارت ملیت نباشه به هیچکدوم وام تعلق نمی گیره!

رفتیم پیش رییس بانک،اونم همینو گفت

بعد اشکان گفت کپیش که هست،سایتم که اطلاعات ما رو تایید کرده،دیگه مشکل چیه؟

بعد دیگه رییس بانک مهر زد و امضا کردو کپی کارت ملیم شد برابر با اصل

هی میخوان بپیچونن!!

این مدت سه چهار بار رفتیم پیش رییس بانک،اینور اونور،اصلا کلی خسته شدیم برای یه وام!

آخرم که بخاطر نداشتن ضامن برای من،نصفه نیمه موند و باز باید دنبال ضامن و کارای بانکی باشیم

شقایقم نمیتونه کسر از حقوق بگیره وگرنه شقایق ضامنم میشد

 اینم از وام ازدواج

الان دو ماهه مغازه دومی یعنی الیزه بسته س و قراردادش تموم شده،اشکانم قفسه ها رو فروخته

ولی این عوضی هنوز پول رهن رو نداده!! میگه ندارم بدم و هی میگه یه زمینه قراره بفروشم وقتی فروختم پول شما رو میدم

فعلا هی دارن بهش وقت میدن ولی آخه تا کی صبر کنیم و پول گیر باشه؟؟ گیریم تا دوماه دیگم نه مغازه اجاره رفت نه زمین فروش رفت،تکلیف اون ۲۰ میلیونی که الکی الکی خوابیده چیه!!

بعد از اون طرف مستاجر خونه اندیشه تا ۲۰ مهر قراردادش تموم میشه و از دوماه پیش هی میگه پولمو بدید میخوام برم فلان شهربرای زندگی!

عجب آدمایی پیدا میشن!! بعد سر از خود رفته بنگاه خونه رو گذاشته برای اجاره که خونه اجاره بره و ما بتونیم ۱۳ تومن رهنشو بدیم!!

بعد چند وقت پیش از بنگاه زنگ زدن به اشکان و پرسیدن چقدر میخوای رهن و اجاره بگیری!! اشکانم میگه من که خونه رو نذاشتم برای رهن و اجاره،بنگاهیه میگه مستاجرتون اومده خونه رو گذاشته برای رهن و اجاره

جلل الخالق چه آدمایی 

اشکانم گفت من نمیخوام دیگه خونه رو اجاره بدم،این آقام تا ۲۰ مهر قرارداد داره

خب واقعا هم دیگه قصد نداریم خونه رو بدیم دست مستاجر

باید ۱۳ تومنو جور کنیم بدیم به مستاجر و دیگه خونه رو میخوایم بذاریم برای فروش

چون نمیخوایم بعد ازدواج بریم اندیشه برای زندگی

هم اینکه من دوس ندارم اونجا تک و تنها باشم هم خونه ی اندیشه خیلی کوچیکه و من دوس دارم خونه ای که قراره بریم توش برای زندگی بزرگتر باشه،این خونه ۴۶ متره و یه خوابه س،ولی به گفته اشکان شیک و نوساز و خوش نقشه س

ولی خب من دوس دارم کرج زندگی کنم،خونه یکم بزرگتر باشه،دو خوابه باشه

خود اشکانم نمیخواد اندیشه زندگی کنیم

خلاصه که قراره بذارمیش برای فروش و ان شاالله یه واحد کرج بخریم

بالاخره باید بفکر عروسی باشیم 

قرار بود با ۲۰ تومن رهن الیزه پول مستاجرو بدیم که فعلا هنوز دستمون به پول نرسیده!

دیگه فعلا ۱۳ میلیون ازخان داداش بنده،مهدی،قرض گرفتیم که ۲۰ مهر بدیم به مستاجره

که معطل نشه و به زندگیش برسه ...

امروزم که عید غدیره،صبح با شقایق شبنم رفتیم خیابون اصلی گوهر دشت

برای پسرداییشون آرین ۲۰۰ تومن کادو تولد خریدن  توپ فوتبال،گرمکن و کلاه

بعدم دیگه رفتیم مانتو فروشیا چرخیدیم ببینیم چه خبره

مجتمع چچلاس من یه مانتو مشکی پرو کردم،شقایق شبنم گفتن قشنگه،ولی گفتم بذار اشکانم باشه برای خرید و ببینه،بعد که نخریدم فروشنده هه بدش اومد و بق کرد!

وا ملت طلبکارن،خب دلم نخواست بخرم،عجباااا

اوممم از طرفی ام یه جا دیگه یه پالتو خوشگل دیدم که دلمو برد

حالا موندم مانتو مشکی بخرم یا پالتو!! 

مانتو گفتم بخرم برای عیدم،چون معمولا دم عید چیز خوشگل به چشم آدم نمیاد

از طرفی ام میگم فعلا پالتو و سرما رو بچسبم

قراره شب من،اشکان،شقایق و شبنم بریم مهستان بچرخیم

بعععله