زنــ ــدگــ ــی مــ ــن

وبلاگ اول بنده arezoo127.blogfa.com اینجا فعالم و در خدمت شما :)

زنــ ــدگــ ــی مــ ــن

وبلاگ اول بنده arezoo127.blogfa.com اینجا فعالم و در خدمت شما :)

عروسی4

 

همه می خواهند از زندگی لذت ببرند

اما حاضر نیستند

یک سر سوزن

از خوشی هایشان را

با دیگران تقسیم کنند ...

ادامه بدون رمز ... 

اممم چهارشنبه کلی کار کردم که وقتی اشکان میاد, خونه تمیز باشه ...

آخرین باری که اومد اصفهان برمیگشت به ۲۲ مرداد برای عروسی احسان

بیشتر از یک ماه بود که اصفهان نیمده بود

عصر چهارشنبه م رفتم آرایشگاه و موهای بلند و لختمو کوتاه کردم ... خورد کردم که برای عروسی مدل دار و قشنگ باشه

ابروهامم برداشتم ... دیگه رنگ نکردم،هنوز از قبل رنگ داشت و نیازی به رنگ کردن دوباره نداشت

 بعععله بالاخره موهامو کوتاه کردم 

پنج شنبه م که صبح با بابا راه افتادیم سمت ترمینال صفه

یه لبخند رو لبم داشتم :-) 

دیگه بابا گفت من داخل ترمینال نمیام،بیرون وایمیسم

منم پیاده شدم و رفتم تو ترمینال نشستم که اشکان بیاد

یه ذوق زیر پوستی داشتم 

بعد هوس کردم پاشم برم اون قسمت که اتوبوسا میان و مسافرا رو پیاده میکنن

رفتممم که دیدم یه اتوبوس آبی داره میاد،حدس زدم این همون اتوبوسه،رفتم جلو دیدم بعععله،اشکان داره میاد که پیاده بشه

اوممم سلام کردیم،دست دادیم،منم کلی ذوق زده بودم

دیگه با اینکه شب قبلش یکم دلخوری بینمون بود ولی تا همو دیدیم اصلا همه چیز یادمون رفت 

 رفتیم سمت ماشین و حرکت به سمت خونه

تو خونه هم طبق معمول فقط مامانم بیدار بود،یکم نشستیم و بعد قرار شد یکم بخوابیم

فکرکنم طرفای ۳۰\۷ رفتیم اتاق بخوابیم

من که هول حموم رفتن داشتم برای همین خوابم نمی برد،فقط دراز کشیده بودم

دیگه طرفای ۸ اومدم پایین رفتم حموم که تمیز بشم خخخخ 

هرچند تو حموم کلی حرص خوردم از دست مینا و دانیال

نکرده بود یکم دیرتر دانیالو بفرسته بالا!! بگه اشکان تو راه بوده،خسته س،میخواد بخوابه!

ولی ماشالا مینا به هیچی فکر نمی کنه!!

دانیال هی میخواست بره تو اتاق پیش اشکان!! یا هی سرو صدا میکرد!!

اوف که چقدر تو حموم حرص خوردم و نگران بودم که نکنه اشکان بیدار شده باشه

ولی خب خدا رو شکر بیدار نشده بود

فکرکنم تا طرفای ۱۰ اشکان خواب بود،بعدم که صبحونه خوردیم

و دانیال اومد بالا که با اشکان بازی کنه خخخخ

انقدر اشکانو دوس داره که نگووو

اوایل به اشکان میگفت اپشین!! بعد میگفت اشجان،الان دیگه میگه اشکان

عمو اینام کلا نمیگه! اسم صدا میزنه

به مهدی ام میگه میتی  

بعععله خلاصه که اینجوریااا،خلاصه وار تعریف کنم وگرنه طومار میشه ...

شبم که قرار بود ساعت ۷ بریم عروسی امید

عروسی کسی که من یه زمان دوسش داشتم!! یادمه همش قبلا که اشکان تو زندگیم نبود میگفتم من چطور برم عقد یا عروسی امید!! چطور اونو در کنار یه دختر دیگه ببینم!

ولی الان دیگه یه اشکان تو زندگیمه که خیلی دوسش دارم

اصلا برام مهم نبود،اصلا بهش حسی جز حس پسردایی ندارم

درسته اون زمان که متوجه شدم امید دوست دختر داره و ... کلی ناراحت شدم،ماه ها اشک ریختم

حتی یادمه سر خود قرص فلوکستین میخوردم از بس داغون بودم

درسته کلی ناامید شده بودم ولی الان خدا رو شکر میکنم

خدا یکی بهتر از امیدو سر راهم قرار داد

اشکانی که خیلی آقاس و من بهش افتخار میکنم 

تو پرانتز بگم که اشکان قضیه امیدو میدونه،خودم همون اوایل بهش گفتم

موهامو قرار بود باز بذارم،یه آرایش کردم و کلی از خودم خوشم اومد خخخخ

هرچند پیشاپیش بخاطر تغییرات هورمونی یه جوش رو پیشونیم بود و رو مخم بود!

و در آخر تاپ دامن نپوشیدم،همون لباس قرمز نقره ایه که برای مهمونی پردیس کوتاه کرده بودمو پوشیدم با جوراب شلواری رنگ پا ...

اشکانم کت شلوار مشکیشو پوشید،چقدرم بهش میاد

راهی تالار شدیم ... با خاله و دخترخاله ها و دخترداییم اینا همزمان رسیدیم دم تالار

دیگه با اشکان خدافظی کردم و رفتیم قسمت زنونه

خوب شد آرایشگاه نرفتم برای آرایش و شینیون!! دخترداییم یا زن داییم که باشن خواهر و مادر داماد ساده بودن و شینیون نکرده بودن! 

من میرفتم ضایع بود خخخخ

خلاصه اولش که آهنگا مال دهه ۶۰ بود! حسابی قدیمی

همه نشسته بودن و هیچکس نمی رقصید ... بعد یهو زن داییم اومد و هی میگفت پاشو برقص!

من که خدادادی رقصم زیر خط فقره! آهنگام که قدیمی بود دیگه بدتر

گفتم با این آهنگا که نمیشه رقصید،منم که بلد نیستم

نمیدونم چرا بین اون همه اومده بود سراغ منه نا بلد خخخخ

بعد دیگه فلشو عوض کردن و آهنگا خوب شد ... دیگه کم کم رقص شروع شد

طرفای ۳۰\۸ عروس داماد اومدن

ووووویی انقدر عروس ساده بود که نگووو،حالا در کل عروس قرتیه هاااا ولی مثلا اون شب آرایشش فوووق لایت بود

در حدی که یه نفر فکر کرده بود خودش خودشو آرایش کرده خخخخ

 لباس عروسشم ساده بود ... دکلته بود و مدل ماهی

خیلی خیلی ساده بود،مثل عروسای خارجی بود

امید که تا وارد شد اومد سمت عمه هاش،با مامانم و مابقی عمه هاش روبوسی کرد

خب ما با هم خیلی جوریم

بعدم که یکم رقص دو نفره کردن ... مدل شینیون عروس پایین بود،چون اختلاف قدشون ناچیزه

دیگه کلی براشون ذوقولی بودم خخخخ

وقتی میرقصیدن ما بهشون انرژی میدادیم ... دست میزدیم،بعضی وقتا هو هو میکردیم

امیدو مریمم نگاهمون میکردن و میخندیدن خخخخ

دیگه داماد رفت و بزن و برقص بود ... همینجور که عروس داشت میرقصید با بقیه،از دور گفت نرقصی برای عروسیت نمی رقصمااا

اوممم من خیلی عروسو دوس دارم،خوشم میاد ازش

دیگه بعد به زور مامانم بلند شدم برقصم

عروس وسط میرقصید،ما هم دورش حلقه زده بودیم

بهش گفتم ببین دارم میرقصم،باید برای عروسیم برقصیااا

خندید گفت باااشه چشممم

خلاصه که بعدم باز امید اومد و کلی رقص ۲ نفره کردن،ولی ایندفعه چون آهنگ آروم بود ما دستو جیغ نزدیم دیگه خخخ

عروس قشنگ و با ناز میرقصید

بعدم یه زنگ زدم به اشکان ببینم چطوره

بعد دخترا میگن وووو چه ژستی گرفتی موقع تلفن،اون که نمی بینتت خخخخ

بی تربیتااااا

بعدم که شام کباب،جوجه کباب،بوقلمون،خورشت ماست،سالاد و ژله بود

میز شامشون عالی بود

 بعد شامم رفتم بیرون پیش اشکان

آخی حالش بد بود،سرما خورده بود

دیگه سوار ماشین شدیم و رفتیم دنبال ماشین عروس

کلی گشتیم،طرفای سی و سه پل،پل خواجو و ....

تو ماشین اشکان گفت تازه میخوایم بریم خونه داییت؟

گفتم اوهوم،میریم جهیزیه ببینیم و پاتختی

حالش خوب نبود ... گفتم بیا ما بریم خونه،حالت بده

ولی گوش نکرد و گفت نمیخواد

دیگه رفتیم خونه دایی ... مامانم بخاطر پله ها نمیخواست بره جهیزیه ببینه ولی دیگه زن داییم هی گفت بریم،ما هم رفتیم

ووووو چه جهیزیه خوبی داشت،من که خوشم اومد

همه چیزش شیک و قشنگ بود بنظرم ... همه چیزشم سفید بود

دیگه دیدم فامیلا خودش دارن فیلمبرداری میکنن از جهیزیه،منم چندتا عکس گرفتم از جهیزیه ش

بعععله

بعدم رفتیم طبقه پایین خونه داییم ... مردا بیرون تو حیاط رو صندلی نشسته بودن،ما خانومام داخل بودیم

ولی چون سراسری شیشه خورده خونه داییم،و پرده ها عقب بود،مردا داخلو میدیدن

دیگه هم مردا میرقصیدن هم پاتختی بود

طرفای ۳۰\۳ اومدیم خونه!! خسته و خوابالو

اشکانم ۴ روز اصفهان بود ... پنج شنبه،جمعه،شنبه و یکشنبه

همش خوب بود به جز روز آخر که شد حسرت و پشیمونی

که شد ای کاش

ای کاش بهتر گذشته بود ...

اینم از این پست ;-)